واکسن دو ماهگی و شروع عصر یخبندان!
خونه ی مامانی رضوان بودیم اما برای زدن واکسن النا شبونه برگشتیم خونه ، هرکسیکه ١٦ اسفند ٩١ بیرون بوده باشه الان میفهمه من دارم از چه سرمایی مینویسم! یک دفعه چنان هوا سرد و برفی شد که من فکر کردم عصر یخبندان مجددا داره شروع میشه! طوریکه اتوبان بسته شد و توی راه موندیم ماشینها لیز میخوردن و وسط اتوبان متوقف میشدن! و فکر میکردی داری توی برف گیر می افتی توی مایه ی اون فیلمایی که تا مدتها آذوقه به شهرشون نمیرسه و این داستانها..! هیچ راه برگشتی هم نبود ! خلاصه هرطور بود رسیدیم خونه، البته ٤ صبح! خیلی نگران این واکسن زدن النا بودم که خدایی نکرده تب نکنه یا اذیت نشه. صبح با مامانی گلناز النا رو بردیم که واکسن بزنه، مامانیش لباساشو تنش کرد، ...
نویسنده :
مامان شاهزاده کوچولو
23:17